First Song For B


 

Watch the stream run by you
Watch the Indian chief, wrapped in blue corn leaves drift by you
Watch it take root in the sun's pond, and rise at the fire
Oh, no more being matchwood
Only rising higher

I wanna see you be the one whose first light
Harbors in the new day
and see you settle into yourself
and never be afraid

Now I take everything as a good sign, because I'm in love
I take everything as a sign, from God

And now I give myself to you alone
No more nights hang above me
Oh, B...

Please destroy me, please destroy me, please destroy me, please destroy me yeah...




برگردان فارسی: 

به جریانی که به راه انداخته ای نگاه کن
به رئیس سرخپوست ها که در برگ های ذرت پیچیده شده و بوسیله تو به حرکت در می آید نگاه کن
نگاه کن چگونه در تالاب خورشید ریشه می دواند و بر آتش برمی خیزد
آه،  دیگر یک تکه ی چوب نیست که فقط بالاتر برود (رشد کند)

می خواهم تو را تماشا کنم هنگامی که اولین تابش تو
در روزِ نو، لنگر می اندازد
 و تو در خود آرام گرفته ای
و هرگز هراسی به دل راه نمی دهی

حالا دیگر همه چیز برایم نشانه هایی خوب هستند چرا که عاشق شده ام
 همه چیز را نشانی از سوی خدایم می پندارم

و اکنون خودم را تنها به تو می سپارم 
دیگر شبی بر من آویخته نخواهد شد
آه، ب...

لطفا مرا ویران کن،  مرا ویران کن،  مرا ویران کن،  مرا ویران کن 
_________

Devendra Banhart
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

شبانه



اگر كه بيهده زيباست شب
براي چه زيباست
شب
براي كه زيباست؟

شب و
رود بي انحناي ستارگان
كه سرد مي گذرد.

و سوگواران دراز گيسو
بر دو جانب رود
ياد آورد كدام خاطره را
با قصيده نفسگير غوكان
تعزيتي مي كنند
به هنگامي كه هر سپيده
به صداي هماواز دوازده گلوله
سوراخ
مي شود؟

***

اگر كه بيهده زيباست شب
براي كه زيباست شب
براي چه زيباست؟

______________
الف. بامداد 
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

مساله ای نیست

 
رها شدن بر گرده ی باداست و
با بی ثباتی سیماب وار هوا
بر آمدن
به اعتماد استقامت بال های خویش

ور نه مساله ای نیست
پرنده ی نو پرواز
بر آسمان بلند
سرانجام
پر باز می کند

جهان عبوس را
به قباره ی همت خود بریدن است
آزادگی را
به شهامت آزمودن است و
رهایی را
اقبال کردن

حتی اگر زندان
پناه ایمن آشیانه ایست و
گرمجاي بی خیالی سینه ی مادر
حتی اگر زندان
بالش گرمیست از بافه ی عنکبوت و
تارک پیله

رهایی را شایسته بودن است
حتی اگر رهایی
دام باشه و قرقیست
یا معبر پردرد پیکانی از کمانی

وگرنه مساله ای نیست
پرنده ی نو پرواز
بر آسمان بلند
سرانجام
پر باز می کند
 __________
الف. بامداد 

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

ماهی تو

ماهي تو که بر بام شكوه آمده است

آيينه ز دستت به ستوه آمده است

خورشيد اگر گرم تماشاي تو نيست !

دلگير مشو، ز پشت کوه آمده است!


ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

قلعه حيوانات

در كوچه، گوسفندم
در مدرسه، طوطي
در اداره، گاو
به خانه كه مي‌رسم سگ مي‌شوم
چوپاني از برنامه كودك داد مي‌زند:
گرگ آمد! گرگ آمد!
و من كنار بخاري
شعر تازه‌ام را پارس مي‌كنم

________
اکبر اکسیر

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

بتمرگ

بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر ، مهر مادر ، جانشین ندارد.

شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شد

پدر یک گاو خرید

             و من بزرگ شدم.

اما ، هیچ کس حقیقت مرا نشناخت

جز معلم عزیز ریاضی ام

که همیشه می گفت:

                 گوساله ، بتمرگ!! 

_______ 
اکبر اکسیر

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

ما بیرون زمان ایستاده ایم

در نیست/راه نیست

 شب نیست/ماه نیست

نه روز و نه آفتاب

ما بیرون زمان ایستاده ایم با دشنه ی تلخی در گرده هایمان

هیچکس با هیچکس سخن نمی گوید که خاموشی به هزار زبان در سخن است

در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای
و نوبت خود را انتظار میکشیم بی هیچ خنده ای

الف. بامداد

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

اقرار می‌خواهد مگر؟

اینکه دلتنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟
اینکه از من دلخوری انکار می‌خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده دیدار می‌خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می‌شویم
اشتباه ناگهان تکرار می‌خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم یک شهر مشتاق تواند
لشکر عشاق پرچم‌دار می خواهد مگر؟

با زبان بی‌زبانی بارها گفتی:"برو"!
من که دارم می‌روم! اصرار می‌خواهد مگر؟

*روح سرگردان من هر جا بخواهد می‌رود*
خانه دیوانگان دیوار می‌خواهد مگر؟

مهدی مظاهری
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز
Related Posts with Thumbnails