هرچه کنی بکن، مکن ترک من ای نگار من

 
هرچه کنی بکن، مکن ترک من ای نگار من
هرچه بری ببر، مبر سنگدلی به کار من

هرچه بری ببر، مبر رشته الفت مرا
هرچه کنی بکن، مکن خانه اختیار من

هرچه روی برو، مرو راه خلاف دوستی
هرچه زنی بزن، مزن طعنه به روزگار من

هرچه کشی بکش، مکش باده به بزم مدعی
هرچه خوری بخور، مخور خون دل فگار من
 
هرچه شوی بشو، مشو تشنه به خون زار من
هرچه نهی بنه، منه دام به رهگذار من
_________________
شوریده شیرازی

نقاشی از استاد هادی ضیاالدینی
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

کجا بود آن جهان... با صدای احمد شاملو


 

کجا بود آن جهان
که کنون به خاطره‌ام راه بربسته است؟ ــ:
آتشبازیِ بی‌دریغِ شادی و سرشاری
در نُه‌توهای بی‌روزنِ آن فقرِ صادق.

قصری از آن دست پُرنگار و به‌آیین
که تنها
سر پناهکی بود و
بوریایی و
بس.

کجا شد آن تنعمِ بی‌اسباب و خواسته؟

کی گذشت و کجا
آن وقعه‌ی ناباور
که نان‌پاره‌ی ما بردگانِ گردنکش را
نان‌خورشی نبود
چرا که لئامتِ هر وعده‌ی گَمِج
بی‌نیازیِ هفته‌یی بود
که گاه به ماهی می‌کشید و
گاه
دزدانه
از مرزهای خاطره
می‌گریخت،
و ما را
حضورِ ما
کفایت بود؟

دودی که از اجاقِ کلبه بر نمی‌آمد
نه نشانه‌ی خاموشی‌ِ دیگدان
که تاراندنِ شورچشمان را
کَلَکی بود
پنداری.

تن از سرمستیِ جان تغذیه می‌کرد
چنان که پروانه از طراوتِ گُل.
و ما دو
دست در انبانِ جادوییِ شاه‌سلیمان
بی‌تاب‌ترینِ گرسنگان را
در خوانچه‌های رنگین‌کمان
ضیافت می‌کردیم.

هنوز آسمان از انعکاسِ هلهله‌ی ستایشِ ما
(که بی‌ادعاتر کسانیم)
سنگین است.

این آتشبازیِ بی‌دریغ
چراغانِ حُرمتِ کیست؟

لیکن خدای را
با من بگوی کجا شد آن قصرِ پُرنگارِ به‌آیین
که کنون
مرا
زندانِ زنده‌بیزاری‌ست
و هر صبح و شامم
در ویرانه‌هایش
به رگبارِ نفرت می‌بندند.

کجایی تو؟
        که‌ام من؟
         و جغرافیای ما
                         کجاست؟
 

______________________
احمد شاملو، مدایح بی صله
۲۵بهمنِ  ۱۳۶۴

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

مجموعه کاریکلماتورهای با مزه - بخش اول

 

کاریکلماتور نامی است که احمد شاملو بر نوشته‌های پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. به نظر شاملو، نوشته‌های شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شده‌است.

 نمونه‌هایی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور

  • اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان می‌سازم.
  • به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
  • به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
  • قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
  • قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
  • هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد.
  • گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
  • روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
  • غم، کلکسیون خنده‌ام را به سرقت برد.
  • بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند!
منبع: گزینه کاریکلماتورهای پرویز شاپور، انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۱

 _________________________________________________________
بخش اول مجموعه کاریکلماتور های برگزیده وبلاگ دوز روزانه شعر و موسیقی


فیلم و تلویزیون
  • نور پس از برخورد به صحنه ، ضربه مغزی شد !!
  • تصویربردار تصویر را برداشت و متواری شد !!
  • سلام گرم گوینده ، عرق شنوندگان را در آورد !!
  • با یک ریال سریال ساختم !!
  • نویسنده از شدت عصبانیت ، شخصیت های داستانش را لای فیلمنامه زندانی کرد !!
  • فیلم از بس آبکی بود ، تلویزیون در آن غرق شد !!
  • دوربین از تصویر بیمار در بیمارستان عیادت کرد !
  • گوینده وقتی از عشق حرف می زد ، عاشق میکروفن شد !
  • با دوربین به شکار تصویر رفتم !
  • بعضی ها چون چند چهره اند ، نیازی به چهره پرداز ندارند ! 

عاشقانه
  • فاصله ام از قلب تو بیش از هشت فرسنگ شده است؛ نمازم را باید شکسته بخوانم. 
  • لیلی را به مجنون ندادند؛ دلیلشان این بود که تو مجنونی.
  • نانوا هم جوش شيرين ميزند؛ بيچاره فرهاد.
  • چرخ قلبم را با میخ نگاهت پنچر نکن !!
  • قفلی که با کلید محبت باز نشود ، حتما دست کاری شده !!
  • پروانه براي اينکه نسوزد شمع را فوت کرد.
  • یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو از کار برکنار می کنه.
  • بيدمجنون، بهترين چوبه‌دار برای شکست‌خورده در عشق است
  • عاشق دلشکسته، هميشه زير درخت بيدمجنون می‌نشيند.
  • درودگر عاشق‌پيشه، دنبال درخت بيدمجنون می‌گردد.
  • سایه ام عاشق سایه ات شده است ، می خواستم ببینم آیا می توانیم همسایه شویم ؟

اجتماعی
  •  نیمه شب دزد پایم را لگد می کند.
  • مامای دست پاچه و قيچی شکسته که ديدم به خودم خنديدم. 
  • زندگي سخت ترين راه خودكشي است .
  • آخرين ايستگاه زندگي مرگ است .
  • در زندگي ، حل مسالهء بودن و نبودن به عهده مرگ است .
  • كمترين آمار طلاق متعلق به حلزون هاست ، چون نه مشكل خانه دارند نه ماشين !!!
  • بیشترین آمار ازدواج متعلق به حلزون هاست ، چون هم خانه دارند هم ماشين !!!
  • چاشني غذاهاي من ، ترشي غصه هايم است.
  • برای مردن، یک عمر باید صبر کرد.
  • وقتی از خواب پرید، پایش شکست.
  • آنقدر خودبین بود که احتیاج به آیینه نداشت.
  • از وقتی خجالت می کشه، نقاش ماهری شده.
  • چون پول نداشت کفش بخرد، پا تو کفش مردم می کرد.
  • شیر باغ وحش، چکه می کرد.
پزشکی
  •  برای رفع کم خونیش، خون دل می خورد.
  • قرص ماه را به جای مسکن خوردم !!
  • با یک نسخه از کتابم به داروخانه رفتم !!
  • کدام دکتری می تواند نبض روحم را بگیرد .
  • بعضی ها از ترس اینکه مبادا دچار دل درد شوند ، به درد دل دیگران گوش نمی دهند !
ادامه دارد...

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

Pour toi, mon amour برای تو ای یار


رفتم راسته ی پرنده فروش ها و
 پرنده هایی خریدم
برای تو ای یار

رفتم راسته ی گلفروش ها و
گل هایی خریدم
برای تو ای یار

رفتم راسته ی آهنگر ها و
زنجیر هایی خریدم
زنجیر های سنگینی برای تو ای یار

بعد رفتم راسته ی برده فروش ها و
دنبال تو گشتم
اما نیافتمت ای یار.
 _____________________
ژاک پره ور - ترجمه احمد شاملو

متن اصلی:

Pour toi, mon amour
Je suis allé au marché aux oiseaux
Et j'ai acheté des oiseaux
Pour toi
Mon amour
Je suis allé au marché aux fleurs
Et j'ai acheté des fleurs
Pour toi
Mon amour
Je suis allé au marché à la ferraille
Et j'ai acheté des chaînes
De lourdes chaînes
Pour toi
Mon amour
Et je suis allé au marché aux esclaves
Et je t'ai cherchée
Mais je ne t'ai pas trouvée
Mon amour
_________________
Jacques Prévert
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز
Related Posts with Thumbnails