خسته

خسته ام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشمهای پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
:رونوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحۀ باز حوادث
در ستون تسلیت ها، نامی از ما یادگاری
_______
قیصر امین پور
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

دیدار

عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت
دل هم زبانی از غم تو خوبتر نداشت
این درد جان گداز زمن روی برنتافت
وین رنج دل نواز ز من دست بر نداشت
تنها و نامراد درین سال های سخت
من بودم و نوای دل بینوای من
دردا که بعد از آن همه امید و اشتیاق
دیر آشنا دل تو، نشد آشنای من
از یاد تو کجا بگریزم که بی گمان
تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم
با چشم دل به چهره ی خود می کنم نگاه
کاین صورت مجسم رنج است یا منم؟
امروز این تویی که به یاد گذشته ها
در چشم رنج دیده ی من می کنی نگاه
چشم گناهکار تو گوید که :" آن زمان
نشناختم صفای تو را " آه ازین گناه!
امروز این منم که پریشان و دردمند
می سوزم و ز عهد کهن یاد می کنم
فرسوده شانه های پر از داغ و درد را
نالان ز بار عشق تو آزاد می کنم
گاهی بخوان ز دفتر شعرم ترانه یی
بنگر که غم به وادی مرگم کشانده است
تنها مرا به " تشنه ی طوفان " من مبین
ای بس حدیث تلخ که ناگفته مانده است
گفتم: ز سرنوشت بیاندیش و آسمان
گفتی: " غمین مباش که آن کور و این کر است"!
دیدی که آسمان ِ کر و سرنوشت ِ کور
صدها هزار مرتبه از ما قوی تر است!
فریدون مشیری
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز

آرامش


و زمين پيش از ما نفرت را تجربه نکرده بود
جنگ، صداي گلوله، خانه هاي ويران
راه رفتن بر تکه هاي استخوان اين و آن
آزمودن مهارت تعادل!
هيچ چيز عاري از خشونت نيست
و مهرباني مي توانست اختراع هر حيوان ديگری باشد.
اگر راحتم بگذارند، بسته سيگارم را ترجيح مي دهم
جستجوي جيبهاي سوراخ و خنديدن به نامه هاي عاشقانه
اگر راحتم بگذارند از بسته سيگارم هم مي گذرم.
بي ترديد بخشيده شده آنکه سر تعظيم فرود نياورد بر انسان و
مهرباني می توانست اختراع هر حيوان ديگری باشد
_______
داريوش يگانه
ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز
Related Posts with Thumbnails