ما بیرون زمان ایستاده ایم

در نیست/راه نیست

 شب نیست/ماه نیست

نه روز و نه آفتاب

ما بیرون زمان ایستاده ایم با دشنه ی تلخی در گرده هایمان

هیچکس با هیچکس سخن نمی گوید که خاموشی به هزار زبان در سخن است

در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای
و نوبت خود را انتظار میکشیم بی هیچ خنده ای

الف. بامداد

ارسال و به اشتراگ گذاری در: Facebookفیس بوک | Balatarinبالاترین | Donbalehدنباله | Twitterتویتر | GBuzzگوگل بازز
Related Posts with Thumbnails