ماهي تو، که بر بام شكوه آمده است خورشيد اگر گرم تماشاي تو نيست | آيينه ز دستت به ستوه آمده است دلگير مشو، ز پشت کوه آمده است |
***
تا شور تو شعله مي زند در سخنم اما چون دو چشم دو غزل مي گويند | شوريده ترين شاعر اين شهر منم نامردم اگر از شاعري دم بزنم |
***
زان لحظه كه ديده بررخت واكردم ني، ني غلطم، كجا سرودم شعري | دل دادم و شعر عشق انشاء كردم تو شعر سرودي و من امضاء كردم |